مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

بیکاری و انواع آن

هر کس ممکن است پس از یکدوره دوباره در زمره نیروی کار درآیند .چون بیکاران اصطکاکی اغلب بین مشاغل مختلف جابجا شده ،یا در پی مشاغل بهتری هستند ،لذا در بیشتر موارد آنانرا در زمره بیکاران ارادی بشمار می آورند .ولی اگردراقتصاد برای تمام نیروی کار شغل وجود داشته  باشد بازهم ممکن است همه افراد شاغل نباشد . این بیکاری  به دلیل فقدان اطلاعات کامل ونیز مصرف کسب چنین اطلاعات است ،درصورتیکه به وجودکسانیکه جویای کار اند تا زمان که اطلاعات لازم به دست آید وشغل های خالی وبدون متصدی به وسیله کار گران جویای کارپر شود ،نوعی بیکاری  وجود دارد که بیکاری  اصطکاکی موسوم است .

  

     مدت این بیکاری  به زمان لازم برای جستجوی شغل بستگی دارد ،جستجوی که استمرار ان همراه باجمع آوری وبه دست آوردن اطلاعا ت در باره شغل های بدون متصدی ومزدهای مربوط به ان ،کو تاه تر میشود .ازسوی دیگر تصدی ها نیز درین مدت درجستجوی افراد هستند که مهارتهای لازم را برای تصدی شغل های خالی آنان داشته باشند ،به عبارت دیگر درین بیکاری  روند ازکسب اطلاعات ازطرف هردو گروه (کارگران وکارفرمایان )وجود دارد که لزوم این جستجو نیز عامل ان بیکاری  است .

      عامل دیگر ی که دربیکاری اصطکاکی موثر است ،ترکیب تقاضای کل وراه یافتن جمعی از تازه واردا ن به بازارکاراست که برای این بارشاغل می شوند (جوانان ).مصارف کسب اطلاعات برای این گروه بسیار بالا است که مسلماًبا کاهش این مصرف بیکاری  اصطکاکی نیز کاهش خواهد یافت .

2- بیکاری ساختاری: زمانی پدید میآید که بین عرضه و تقاضای کار انطباق وجود نداشته باشد . دلیل این عدم انطباق ها آنست که تقاضا برای یک نو کار ازدیاد مییابد ، د رحالی که برای نوعی دیگری از کار رو به کاهش میگذارد و عرضه نمی تواند به سرعت انطباق حاصل کند . از این رو با رشد بخش های معینی نسبت به دیگر بخش ها ما اغلب شاهد عدم توازن بین مشاغل یا مناطق خواهیم بود اگر دستمزد هابسیار انعطاف پذیر بودند ، عدم انطباق در بازار های کار از بین میرفت ، زیرا دستمزدها د رحوزه های که عرضه زیاد بود کاهش و در حوزه های با تقاضای بالا افزایش میافت . لیکن چنانچه تأکید کنیم ، دستمز دها ادواری د رحقیقت کاملاً انعطاف ناپذیرند.

       هرگاه در اقتصاد برای تمام کسانیکه که جویای کار اند ، شغل خالی وجود داشته باشد ، فرض کنیم که مهارت های شغلی کارگران با هم متفاوت است .همانطوریکه  درواقعیت می بینیم در آنصورت چنانچه ترکیب تقاضای کل، در اقتصاد تغییرات پیدا کند به دنبال آن در بازار کار نیز تغییراتی ایجاد شده ، عده ای بیکار میشوند. از آنجائیکه این عده مهارت های شغلی لازم را ندارند نمیتوانند بالافاصله شغلی پیدا کند، بنابر این نوعی بیکاری ایجاد میشودکه به بیکاری ساختاری موسوم است ، در چنین مواردی برخی از کارگران بیکار ، ممکن است با حرکت روی منحنی تقاضای نیروی کار بنگاها به سمت پائین و قبول مزد کمتر ، شغل پیدا کنند  وحدت بیکاری ساختاری را کاهش دهند .

    این مقاله همیشه مطرح نیست ،زیراعده زیادی از بیکاران بسادگی خاضر نیستند در مزدی کمتری از مزد معمول یا مزد تعالی ان صنعت،به کار مشغول شوند ، بنابراین به جستجوی بیشتر در زمان طولانی تر ، سرانجام به این نتیجه می رسند که شغل های خالی را باید بادستمزد کمتری بدست آوردند ،در نتیجه هر چه زمان جستجو برای کار بیشتر شود مزد در خواستی بیکاران نیز بیشتر کاهش می یابد. میتوان گفت که بیکاری ساختاری اغلب از نا همگون بودن نیروی کار وعدم امکان جانشینی کامل آنان ناشی میشود وهر چه سرمایه گذاری لازم برای جایگزینی مجدد کار گران بیکار شده به علت تغییرات که درتقاضا ی کل به وجود آمده ،مصارف بیشتری داشته باشد طول زمان بیکاری  ساختاری نیز طولانی تر است . باتوجه به این مطلب اگر مصارف کمتری برای کسب مهارت های شغلی صرف شود یاموانع قانونی ،نظیر قانون تعین حد اقل مزد یا اتحادیه های کارگری وجود نداشته باشد تداوم بیکاری  ساختاری بیشتر خواهد شد .

3- بیکاری  ادواری: هنگام پدید میآید که تقاضا به طور کلی برای کار پائین باشد (ونه صرفاً در بعضی رشته های خاص مانند مراکز تولید ذغال سنگ یا موتر سازی) با کاهش مخارج کل وتولید ، میبینیم که بیکاری  تقریباًدر همه جا روبه ازدیاد میگذارد . بدین قسم در کساد سال 1982 میزان بیکاری  در 48 ایالت از 50 ایالت امریکا افزایش یافت . این ازدیاد بیکاری  تقریباً ًدر تمام مناطق نشانه آنست که بیکاری  افزایش یافته تا حد زیادی ادواری بوده است.

      تمایز بین بیکاری  ادواری وسایر انواع ان ،کلید تشخیص وضعیت عمومی بازار کار است . سطوح بالای بیکاری  اصطکاکی با ساختاری حتی زمان میتواند روی دهد که بازار کار عمومی در تعادل باشد مثلاً هنگامی که جابجائی کار گران یا عدم توازن های جغرافیائی زیاد است .

    هنگامی که توازن عمومی بازار های کار به کندی میگذرد ، بیکاری  ادواری ظهور میابد . همچنان بیکاری  ادواری بانوسانات ادواری ارتباط دارد . در واقع بیکاری  ادواری بیکاری  وابسته به تغییرات در شرایط اقتصادی وبخصوص کسادی ورکودی تعریف میشود . کاهش بیکاری  ادواری  از طریق کاهش شدت زمان وتکرار سیرصعودی ونزولی فعالیت های اقصادی میسر میشود طراحان سیاست های اقتصادی از طریق این سیاست ها برای کاهش بیکاری  ادواری  با نگسهداشتن فعالیت های اقتصادی در حدی خاص کوشش میکند که در این جا به بیکاری  فصلی نیز اشاره میشود .

4- بیکاری  فصلی : بیکاری  فصلی در فصول از سال که تقاضا برای شغل خاص افزایش یا کاهش می یابد ،افزایش یا کاهش پیدا میکند ، برای مثال کار گران ساختمانی تنها میتوانند د رماه های گرم ترسال کار میکند .این هادر خلال فصل های زمستان ،بیکاری  فصلی هستند .کار گرانی که در سواحل دریا به کار اشتغال دارند ،تنها درفصل تابستان میتوانند شغلی بدست آورند  اینها نیز در زمستان بیکار فصلی میباشند کارگران که در پست های اسکی کارمیکند برعکس در تابستان ودر زمستان مشغول بکار هستند با الآخره نمیتوانیم چندان کاری برای بیکاری  فصلی انجام       دهیم .

         بیشترین بیکاری اصطکاکی در میان نوجوانان :

       نوجوانان زیر 20 سال در میان گروه های جمعیتی معمولاً دارای بالا ترین نرخ بیکاری  هستند به ویژه سیاه پوستان ،این گروه در سال های اخیر نرخ های بیکاری  بین 36 تا 48 در صدنیروی کار سیاه پوستان نوجوانرا تجربه کرده اند .چه بخشی ازین نرخهای بیکاری  اصطکاکی ،ساختاری یا ادواری است ؟  شواهد جدید حاکی از آنست که مخصوصاًدر مورد سفید پوستان  بیکاری  نوجوانان تا حدی زیادی اصطکاکی است نوجوانان به سرعت به نیروی کار وارد شده واز آن خارج میشوند . آنها به سرعت کار پیدا می کنند وغا لباًکارخود را تغیر می دهند . اوسط طول مدت بیکاری  نوجوانان نصف بیکاری  بزرگسالآنست ،ودر مقابل اوسط طول مدت کاربزرگسالان 12بربر نوجوانان زیر 20سال است .در اغلب سالها،نیمی  ازنوجوانان بیکارهستند که بیشتر درآمد نداشته اند . تمام این عوامل حاکی از آنست که بیکاری  نوجوانان وجستجوی کار وجابجای آنها لازم است تا مهارتهای خودرا بشناسند وبفهمد که اصلاًکار کردن چیست .

     اما نوجوانان سرانجام مهارت هاورفتار کارکردن باتجربه را می آموزند ،جدول1      بیانگر نرخ بیکاری  سیاه پوستان  وسفید پوستا ن در سنین مختلف درسال 1996 است .کسب تجربه وآموزش درکنار تمایل ونیاز بیشتر به کارتمام وقت دلیل پائین تر بودن نرخ بیکاری  بزرگسالان نسبت به نوجوانان است . 

         بیکاری  نوجوانان سیاه پوست :درحالیکه اکثرشواهد  حاکی ازآنست که بیکاری  نوجوانان سفید پوستان تاحد زیادی اصطکاکی است ،وضعیت جوانان سیاه پوستان  برای تحلیل گران یک معمای تازه بود . پس از جنگ جهانی دوم ،آمار بازرکاربرای نوجوانان سیاه پوستان  تقریباًمانند جوانان  سفید پوستان بود.درواقع نرخ مشارکت درنیروی کار ونرخ بیکاری  نوجوانا ن سیا پوست وسفید پوست تا سال 1955 یکسان بود. اما ازآن زمان تا کنون نرخ بیکاری  نوجوانان سیاه پوست نسبت به دیگر گروه ها افزایش ونرخ مشارکت آنها درنیروی کار کا هش یافته است .تا سال 1997 نرخ بیکاری  نوجوانان سیاه پوست (بین 16و19سال )به 35فیصد رسید، در حالیکه  این نرخ برا ی نوجوانان سفید پوستا ن 14 فیصد بو د. درین جا سوال پیدا می شود که دلیل این اختلاف چشم گیر درتجربه این دو گروه چیست ؟یکی از دلایل این امر آنست که بطورکلی نیروهای بازار کار (مثل ترکیب بندی یامکان شاغل )بر خلاف کارگران سیاه پوست عمل کردند. اما این قضیه نیست گرچه کارگران سیاه پوست بزرگسال همیشه دچار نرخ بیکاری  بالاتری نسبت به کارگران سفید پوست بزرگسال بوده اند . به دلیل تحصلات کمتر ،رابطه کمتر با افرا د تأمین کنند ه شغل ،آموزش حین کار کمتر ،تبعیض نژادی نسبت نرخ بیکاری  سیاه پوستان  بیکاری  سفید پوستان از زمان جنگ جهانی دوم افزایش نیافته است . عامل عمده تبعیض است که افزایش اختلاف بیکاری  سفید پوستا ن وسیاپوستا ن مستلزم افزایش تبعیض نژادی است .

     نظریه دیگر است که یک دستمزد حد اقل بالا معمولاًنوجوانان سیاه پوستی را که در کارهای غیرتولیدی اشتغال دارند به بیکاری می کشاند . تغیر دررابطه دستمزد حد اقل با دستمزد های متوسط ازمایش این فر ضیه را میسر می سازد . ازسال 1981تا 1989 نسبت دستمزد حداقل به دستمزد های متوسط درمؤسیسات غیر زراعتی از46 به 34 فیصد رسید اما هیچ بهبودی در بیکاری  نسبی نوجوانا ن سیاه پوست حاصل نشد . برخی از دانشمندان محافظه کار دولت مدرن ،بیکاری  زیا دسیاپوست ها را معلول فرهنگ وابستگی می داند که کمک های دولت به فقرا موجدآن می با شد . به اساس گفته قبلی نرخ بیکاری   سیاه پوستان  وسفید پوستان درسنین مختلف در سال 1996 اشاره میشود.

سن

نرخ بیکاری  سفید پوستان به فیصد ی

نرخ بیکاری  سیاه پوستان  به فیصد ی

16-17

17.3%

39.2%

18-19

11.6%

32.6%

20-24

6.3%

20.1%

25-34

3.5%

10.1%

35-44

3.0%

5.9%

45-54

2.4%

5.1%

55-64

2.6%

3.4%

65وبالاتر

3.0%

3.8%

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی 1388/02/27 ساعت 01:07 ب.ظ

خیلی الیه و جذاب است

پویا پیرزاده 1389/02/25 ساعت 10:21 ق.ظ

این همه بیخود دم از تبعیض نژادی نزنید ، هر عقل سلیمی می بینه که در حال حاضر تبعیض نژادی معکوس شده و به ضر سفیدهاست ، سیاه ها خودشون تنبل تر خنگ تر و طلبکارتر هستند ، اینو حتی هموطنان ما که به آمریکا بطور مثال رفتند می گن ، بسیاری که استاد دانشگاه یا معلم دبیرستان و اصولا معلم هستند معتقدند که بطور قطع و یقین سیاهان خنگ تر هستند این نظر را من از خیلی ها خودم با گوش خودم شنیدم ... این قاطی پاتی کردن نژادها ، یک پروژه جهانی هست و هدف اون به پائین کشیدن ملتهای پیشرفته است ، اختلاط نژادی و پائین اوردن نرخ زاد و ولد در کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی از طریق فرهنگی و بر عکس افزایش و زایمان زیاد در بین اقوامی نظیر یهودیان (اسرائیلی ها اکثرا در سن کم تعداد زیاد فرزند دارند، باز به گفته شاهدان و تحقیقات شخصی) ، که البته کار درستی می کنند و با توجه به اشرافی که به تاریخ دارند رمز موفقیت را در عدم اختلاط نزادی و عدم کاهش جمعیت دیده اند که کار بسیار درستی است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد