حضرت محمد مصطفی (ص)
زندگانی حضرت محمد ص برگفته از سایتhttp://hafiz.pib.ir/

حضرت محمد

زندگانی حضرت محمد (ص)

رسول خدا دریکی از بزرگترین خاندان های عرب یعنی بنی هاشم بدنیا آمده است زیرا طایفه بنی هاشم از بزرگترین شاخه های طایفه قریش بودند وقریش نیزازبزرگترین طایفه های عرب وبلند مرتبه ترین آنان بودند . (بر گرفته از سایتhttp://hafiz.pib.ir/)

پیامبر (ص) یتیم بزرگ شد زیرا دوماهه درشکم مادر بود  که پدزش عبدالله فوت نمود. ودرشش سالگی نیز مادرش آمنه فوت کرد  وپیامبر خدا دردوران بچگی مزه تلخ محروم بودن از مهر ومحبت پدر ومادری محروم شد  بعد ازفوت مادرپیامبر عبدالمطلب پدربزرگ محمد سرپرستی اورا به عهده گرفت درسن هشت سالگی پیامبر عبدالمطلب نیز فوت نمود وبعد ازاو عموی پیامبر ابوطالب سرپرست اوشد تا اوبزرگ ونیرومند گردید .

 رسول خدا ۴ سال اول زندگیش رادرصحرا ودرمیان خانواده بنی سعد سپری نمود که صحرا نشینی باعث شدتا  دارای جسمی قوی بدنی سالم وزبانی فصیح شودو در کودکی اسب سواری رابه خوبی یاد بگیرد.


اودر اوایل جوانی گوسفندان مردم مکه را چوپانی می کرد وازآنان دستمزد می گرفت ودر ۲۵ سالگی با اموال ودارایی های خدیجه مشغول تجارت شد.

رسول خدا پیش ازآنکه به پیامبری مبعوث گردند دوبار به شهرهای بصری در منطقه شام سفرکرده است بار اول دردوازده سالگی به همراه عمویش ابوطالب جهت تجارت به شهر بصری سفر کرد وبار دوم درسن ۲۵ سالگی بااموال خدیجه جهت تجارت به این شهر رفت.

محمد(ص) در غار حرا

چند سال پیش ازبعثت پیامبر خداوند علاقه به خلوت وگوشه نشینی رادردل آن حضرت قرار داده بود ایشان درهرسال درماه مبارک رمضان درغار حرا به عبادت خداوند وتکر درنعمت های بزرگ الهی می پرداخت. حضرت همین کار را ادامه داد تا درهمان غار وحی فرستاده وقرآن برپیامبر نازل گردید.

بعثت پیامبر(ص)

وقتی پیامبر چهل سال راتمام کرد وحی برایشان نازل گردید؛ (ام المومنین) عایشه رضی الله عنها چگونگی نازل شدن وحی رااینچنین بیان می کند او می گوید: اولین مرحله نازل شدن وحی بررسول خدا خوابهای راست وصالح بود پیامبر هرخوابی راکه می دید نتیجه آن مانند روشن صبح آشکار می گردید او سپس به خلوت وکناره نشینی علاقمند شد وشبهای پشت سرهم درغار حرا خلوتنمود ودرآنجا مشغول عبادت خداوند بودتا درآن غار وحی برایشان نازل شد و جبرئیل نزد او آمد گفت بخوان محمد گفت خواندن نمی دانم  جبرئیل او را گفت وچنان فشارش داد که پیامبر ناراحت شد باز رهایش کرد وگفت : بخوان . باز هم محمد گفت خواندن نمی دانم . جبرئیل تاسه نوبت اورا گرفت وفشار داد ودربار سوم گفت : « ‌اقرا باسم ربک الذی خلق »

رسول خدا درحالی که ترسیده بود وبدنش می لرزید به خانه خدیجه برگشت وگفت : مرا بپوشانید؛ ایشان رابا پارچه ای پوشاندند تا ترسش برطرف شد سپس واقعه رابرای خدیجه بیان کرد او گفت : ازخویش می ترسم ؛ خدیجه گفت نه نترس به خدا سوگند خداوند هرگز تورا نمی آزارد ؛ زیرا تو صله رحم انجام می دهی روزی کسب می کنی مهمان نواز هستی ودرانجام کارهای حق کمک می کنی.

اولین کسانی که به پیامبر (ص) ایمان آوردند:

اولین کسانی که به پیامبر ایمان آورد ند از زنان همسرش خدیجه بود پازکودکان علی ابن ابی طالب که ده سال داشت ایمان آورد  واز مردان ابوبکر صدیق به رسالت آن حضرت ایمان آوردند.

پیامبر به مدت سه سال محرمانه کسانی را که به عقل وخرد آنان اطمینان داشت به دین اسلام دعوت کرد تا جمعی از مردان صاحب عقل وخرد مسلمان شدند.

پس ازآنکه تعداد مسلمانان نزدیک به سی نفر رسید خداوند به پیامبر دستور داد تامردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نمایند واز این مرحله بود که بت پرستان ومشرکان شروع به آزار واذیت مسلمانان نمودند.

هجرت به حبشه

پس ازعلنی شدن دعوت پیامبر مشرکان به آزار واذیت  مسلمانان پرداختند بطوریکه بعضی ازیاران پیامبر زیر شکنجه های کفار شهید شدند وبعضی دیگر نابینا ومجروح شدند ولی آنان برعقیده خویش ثابت ماندند . مشرکین چون استقامت مسلمانان رادیدند  تصمیم گرفتند که باپیامبر صلح کنند وبه آن حضرت گفتند : هرچه مال وثروت از ما درخواست کنی به تو می دهیم وتورا پادشاه خود می کنیم  بشرط اینکه ازتبلیغ این دین دست بردارید اما آن حضرت فرمودند : به خدا قسم اگر آفتاب رادر دست راست وماه رادردست چپ من بگذارند ازدعوت خود دست برنمی دارم تا ماموریت خود راانجام دهم یا دراین راه کشته شوم.

با زیاد شدن آزار اذیت مشرکین نسبت به مسلمانان پیامبر دستور دادند: از مکه بیرون روید وبه حبشه هجرت کنید که درآنجا پادشاهی عادل حکومت می کند و درآن سرزمین برکسی ظلم نمی شود تا خداوند برای شما گشایشی حاصل کند.

هجرت به مدینه

خبر مسلمان شدن  تعداد زیادی از مردم مدینه به گوش قریش رسید وآنان آذیت وآزارشان رانسبت به مسلمانان شدیدتر کردند به همین خاطر رسول خدا به مسلمانان دستور داد تا به مدینه هجرت کنند  مسلمانان بطور محرمانه به مدینه هجرت نمودند  ولی عمربن خطاب (رض) آشکارا هجرت کرد اواعلام نمود که می خواهد به مدینه هجرت کند به آنان گفت : کسی که می خواهد مادرش به عزایش بنشیند فردا دراین وادی سرراه من قرار بگیردولی کسی جرات نداشت که درراه او حاضر شود.

وقتی مشرکین قریش فهمیدند که مسلمانان در مدینه در عزت وآرامش بسر می برند  درمحلی بنام دارالندوه  جلسه ای تشکیل دادند  آنان تصمیم گرفتند که شخص پیامبر را به قتل برسانند گفتند درهر طایفه ای جوانی نیرومند انتخاب شود وباهم محمد رابکشند تا خون درمیان طایفه ها تقسیم شود  جوانان انتخاب شده در کنار درخانه آن حضرت کمین گرفتند تا شب هجرت ایشان رابکشند اما رسول خدا آن شب در بسترش نخوابید و وحضرت علی درجای او خوابید و وقتی مشرکان به خانه پیامبر هجوم بردند دیدند که حضرت علی دربستر پیامبر خوابیده است.

آری پیامبر خانه اش را ترک نمود ولی کسانی که درکمین بودند تا ایشان را به شهادت برسانند آن حضرت را ندیدند رسول خدا به خانه ابوبکر(رض) رفت  ابوبکر ازپیش دوشتر رابرای سواری خود وپیامبر آماده کرده بودآنان بسوی مدینه حرکت کردند وابوبکر (رض) مردی را برای راهنمایی اجاره گرفت .

نجات پیامبر از قتل برای قریش قیامتی شد آنها از راه مکه به مدینه به دنبال حضرت محمد وابوبکر رفتند اما آنها رانیافتند سپس  با رد پایابان خبره از راه یمن تا غار ثور رفتند و دردو غار ماندند  بعضی گفتند شاید محمد ورفیقش در این غار باشند اما بعضی دیگر گفتند مگر نمی بینید که عنکبوت در غار راتنیده وکبوتران درآنجا لانه ساخته وتخم گذاشته اند همه اینها دلیل براین است که کسی مدتها داخل غار نشده است.

بعد از آن واقعه عظیم وتاریخی در غار ثور رسول خدا درراه مدینه وارد روستای قبا شد ودر آنجا اولین مسجد دراسلام را بنا نمود سپس به مسیرش ادامه داد وهنگام فرارسیدن نماز جمعه ایشان وارد قبیله بنی سالم بن عوف شدند ودرآنجا مسجدی ساختند واولین نماز جمعه رادرآنجا اقامه نمودند.

علایم دوست داشتن آن محبوب دلها چیست؟

در امت من کسانی خواهند بود که مرا خیلی دوست خواهند داشت. آنان بعد از من خواهند آمد و هر یک از آن ها برای دیدن من، آماده خواهد بود همۀ افراد خانواده و دارایی اش را فدا کند. (مسلم)

موجودیت یک چیز مجرد و مجهول ، از بعضی علامت های آن که موجودیت شان مشخص و معلوم است. فهمیده می شود: محبت، شفقت ، نفرت، ترس، ایمان، عشق و ... از همین قبیل اند؛ آنچه که مادر را با شنیدن کوچک ترین گریۀ طفلش از بستر خواب بر می جهادند، چه چیزی جزشفقت مجسم شده در قالب مادر می تواند باشد؟ مگر مفهوم مادر به معنی مجسم شدن شفقت و آراسته شدن با گوشت و استخوان نیست؟ بدین طریق هر چیز مجرد و مجهول با علامت ها و اشاره های مجسم و معلومی عرض اندام می کند و خود را نشان می دهد...

اشتیاق نشان داده شده به پیامبر نیز با بعضی از نشانه ها و اشاره ها، خود را آشکار می سازد. موجودیت این اوصاف و احوال در یک انسان، این باور را در ما به وجود می آورد که او پیامبرش را دوست دارد. این اوصاف کدام ها اند؟

1-    ترجیح دادن رسول خدا بر هر کس و هر چیز دیگر

یک مومن می بایست رسول خدا را بیشتر از جان خودش دوست بدارد . در علاقمندی قلبی، بزرگ ترین سهم را به آن حضرت اختصاص دهد. و این دوستی، ما را در هر

زمینه به اطاعت از او وادارد. ورنه انسانی که در خارج از شاهراه نورانی رسول خدا، خود را به دام راه و جریان فکری و ایدولوژی و یک ایزم دیگری انداخته باشد و بعد هم ادعای دوستی با رسول خدا را کند، او جز خود فریبی و تسکین خویش، کار دیگری نمی کند.

 

2-    همیشه به یاد رسول خدا بودن

محب همیشه محبوبش را یاد می کند و ذکر و خاطرش را زنده نگه می دارد. هر گاه انسانی در هر فصل زندگی اش آثاری از فخر عالم را مشاهده کند و همیشه به یاد او باشد، در حقیقت این بزرگ ترین علامت و نشان اشتیاقش به اوست.

 

3-     سوختن در محبت او

حادثۀ مشهور سیدالموذنین بلال حبشی رض  یکی از مثال های آن است. با وفات رسول خدا گویا دنیای بلال بر سرش فرو ریخته بود و مدینه برایش تنگ می آمد . برای این که این اضطراب طاقت فرسا را اندکی کاهش دهد ، شهر رسول خدا را ترک گفت و در شام مستقر گردید. ماهها بعد، شبی رسول خدا در خوابش نمایان شد و گفت ( ای بلال! به زیارت من نمی آیی؟) این سخن برای برجهیدن او از بستر خواب کافی بود. فوراً به راه افتاد و با رسیدن به شهر پیامبر نخستین کارش شتافتن به زیارت رسول خدا شد. حضرت حسن و حسین (رض) از وی خواستند تا آن روز اذان نماز صبح را بگوید او نمی خواست قلب این یادگار های رسول خدا را بشکند. با صدای رسایش اذان را شروع کرد. با طنین انداز شدن صدای ( الله اکبر) در آفاق مدینه ، ساکنان شهر مثل اینکه اسرافیل در صور دمیده باشد، از رختخواب های شان بیرون پریدند. گویا رسول خدا بر گشته بود. مردم با چشمان پر از اشک به سمت مسجد دویدند. سیدنا بلال نتوانست (اشهد ان محمدا رسول الله) را تکمیل کند. اشک هایش سرازیر و بند پاهایش سست شد و با بی حالی به زمین افتاد. (اسدالغایه فی معرفه الصحابه)

 

4-     دوستی با دوستان رسول اکرم

ایمان و بی ایمانی مانند شب و روز ، با خطوط قاطع و مشخصی از هم جدا شده اند و به زمستان و تابستان و سردی و گرمی شباهت دارند و از یکدیگر جدا هستند. از این رو یک مومن، ایمان و چیز های متعلق به ان را دوست می دارد و به آن علاقه نشان می دهد و با مومنان دوستی می کند. و در برابر انکار و بی دینی نیز در قلبش احساس نفرت و بغض می کند. این هم یکی از علایم دوستی با رسول خدا است.

 

5-     هر روز درود خواندن

 

6-     دوست داشتن سنت او

 

انسان خود را مشابه کسی می سازد که دوستش دارد این یک حادثۀ روانی است. حتی گاهی از اسلوب سخن گفتن شیوۀ لباس پوشیدن کسانی که خیلی دوستشان داریم، تقلید می کنیم. پس محب و دوست دار رسول خدا نیز در هر زمینه از او پیروی می کند و از بدعت ها اجتناب می ورزد.

 

7-     دوست داشتن قران کریم

حضرت ابن مسعود (رض) می گوید ( هر کس می تواند با مراجعه به قران از وضعیت خودش آگاه شود ، اگر قران و تلاوت آن را دوست داشته باشد، پیدا است که الله و رسول او را نیز دوست دارد.)

 

8-     دوستی با اهل بیت

عربها مقولۀ بسیار زیبایی دارند: ( من الحبیب الی الحبیب حبیب؛ هر چه ز دوست رسد، نیکوست) دوستی با اعضای خانواده و اهل بیت رسول خدا و دوستی با سلالۀ ایشان که از اهل بیت امتداد یافته است و امروز به نام (سید) یاد می شوند نیز، تراوشی است از دوستی با رسول خدا. کتب حدیث به این موضوع جایگاه زیادی قایل شده اند  و ما به عنوان نمونه ، حدیثی را از ترمذی نقل می کنیم ( هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر که مرا دوست بدارد، با الله دوستی کرده است؛ و هر که با اینها بغض ورزد ، با من بغض ورزیده است، و کسی که با من کینه ورزد با الله کینه ورزیده است)

 

9-     راه و دعوتش را از خود دانستن و آن را ادامه دادن  

بدون پذیرفتن و از خود دانستن عقیده و ایدۀ کسی ، ادعای دوستی با او به معنی بی خبری از ماهیت دوستی است. تب و تلاش شبانه روزی در راه انجام وظیفۀ حراست و پاسداری از حق و حقیقتی که رسول خدا به ما به میراث گذاشته است و همچون اصحاب، فدا ساختن مال و جان مان در این راه و تحمل هر نوع سختی ها و دشواری های احتمالی هنگام ادای این مسوولیت ، علامت و دماسنجی است برای دوستی ما با پیامبر اکرم ص هر کس به تناسب رهبر و الگو ساختن زندگی رسول خدا برای خود ، بهره ای از آن محبت برده است.