گسترش اسلام در زمان امپراتوری عثمانی(1300- 1922 میلادی)
امپراتوری عثمانی(1300- 1922 میلادی)

امپراتوری عثمانی(1300- 1922 میلادی)

پیدایش عثمانی ها بعد از دو قرن توقف که عالم اسلامی در طی آن از اثار جنگ های دراز مدت و سبعانۀ صلیبی و نیز از ویرانی های وارده از اثر دو حملۀ مغول به رهبری (هلاکو) و (تیمورلنگ) رنج میکشیدند. بسیار به موقع و مناسب بود؛

چرا که زخم های خونین، پیکر جهان اسلام که آن را بی حد نحیف و ناتوان کرده بود ؛ به وسیلۀ آنان بار دیگر التیام و شفا یافت. انجام این کار مهم در توان ممالیک نبود؛ چه آن ها به سبب مبارزۀ طویل شان با مغول و بقایای صلیبیون و مقاومت در برابر مکاید اهریمنی غربیان ، متحمل خسارات و تلفات فراوانی


گردیده و توان گسترش جبهۀ وسیع اسلامی را نداشتند.

کشور آسیای صغیر، شبه جزیره ای است واقع در منتهای غربی قارۀ آسیا که حالیه قسمت آسیائی کشور ترکیه است. یونانیان آنرا آناطولیا یعنی طلوع خورشید می نامیدند.

در آغاز تاریخ (هزاره دوم قبل از میلاد ) در این شبه جزیره ، قوم غیر آریایی (حتی) صاحب قدرت شدند و نامشان مکرر در تورات آمده است. آنان سوریه شمالی و بابل را هم فتح کردند. امپراتوری عثمانی مقارن انحطاط دولت سلاجقه روم توسط عثمان اوغلو  در سال 699 هجری مطابق به 1299 میلادی تاسیس شد و بتدریج ، قدرت و وسعت یافت. فتوحات سریع سلاطین بزرگ عثمانی مانند سلطان بایزید ایلدرم و سلطان محمد فاتح و سلیمان قانونی در قرون 14 و 15 میلادی ، تمدن اسلامی را  مجدداً به اروپا برد. در این زمان عثمانیها علاوه بر استیلا بر ممالک خاور میانه ( روم شرقی) مانند: سوریه، لبنان، اردن، عراق، فلسطین، قبرس، و بعضی از کشورهای اروپایی مانند: یونان، بلغارستان، رومانیا، و نیمی از اتریش ، در افریقا مصر و در جنوب غربی آسیا عربستان را تحت اختیار داشتند . بدین ترتیب دولت عثمانیه یکی از مقتدر  ترین قدرت های جهانی شد و تا آنزمان امپراطوری عثمانیه وسیعترین و با دوام ترین ممالکی بود که در دوره اسلامی تشکیل شده بود و حدود 620 سال دوام یافت.

عثمانی ها هر چند در عرصه های صلح و نو آوری ورشد تمدن به خاطر حمایت از دولت شان دچار اشتباهاتی شده بودند؛ مگر از جهت توجه به مبارزه و ایجاد تشکیلات جهادی و ایجاد یکی از قوی ترین امواج فتح و توسعۀ اسلامی در تاریخ که به حق می توان آن را موج سوم بعد از موج خلفای راشدین و اموی ها دانست. خدمت بزرگ و شایان را به اسلام نمودند. آنان دیوار نفوذ ناپذیر رومی ها را چندین مرتبه شکسته و نیرو های اموی و عباسی را مجبور به عقب نشینی از اطراف خود کرده بودند؛ تصرف و اساس آن را واژگون نموده و با ایمان قوی طوری در قلب اروپا نفوذ کردند که هیچ چیز مانع حرکت شان نتوانست بشود.

در اثر اصابت عثمانی ها بسیاری از دولتها با سقوط مواجه شد آنان به جانب شمای روی نموده تا به سرزمین پولیند داخل شده و در غرب دروازه های فینا را کوبیدند و هدف شان از این حرکت ، تبدیل قارۀ اروپا به سرزمینی اسلامی بود. چیزی که مسلمین از تحقق آن در اسپانیا عاجز مانده بودند. لیکن تاریخ دارای سنن و قوانینی است که اگر مورد توجه قرار نگیرند، به هیچ حال نمیتوان انتظار بروز معجزه را داشت.

عثمان که دولت عثمانی به او نسبت داده میشود؛ کمربند و شمشیر جهاد را همراه با صفت (مجاهد فی سبیل اله) از خویشاوندش (اده بالی) رئیس مشایخ صوفیه دریافت نمود . پادشاهان عثمانی در (اسلامبول) شهر اسلام بعد ها هم به پیروی از همین رسم، شمشیر عثمان را از جانب امام جامع ایوب در عصر طلایی به گردن حمایل کرده و بدین ترتیب بیعت مردم را قبول میکردند.

چون عثمان جهاد را بر ضد بیزانس از سر گرفت؛ مجاهدین از اطراف و نواحی آسیایی صغیر و از قبایل ترکیه با وجود اختلاف شان، دسته دسته به سوی او روی آوردند. عثمان از (قره جه عصار)این نیروی قدرتمند را به سوی بحر مرمر و دریایی سیاه سوق نمود. پسرش اورخان این کار مهم را به انجام رسانیده و در سال 1327 میلادی داخل ازمیر گردید. رومی ها کوشش زیادی به خرچ دادند تا اقلاً بتوانند نیقیه را نجات دهند؛ اما در سال 1330 میلادی شکست دردناکی خوردند.

حملات اورخان به شهرهای ساحلی شدت یافت و بعد از اندک مدتی پایگاه های دریایی بزرگ نطقه به خاطر حفظ تجارت خود به اطاعت او درآمدند . در سال 1357 میلادی سلیمان ولی عهد اورخان توانست موضع عثمانی ها را در غالیپولی واقع در شبه جزیره ترافیه محکم نماید.

اورخان در سال 1362 میلادی فوت نموده و پسر دومش مراد به جای وی قرار گرفت.

مراد در حالیکه به شبه جزیرۀ بالکان ، جایی که حکام آن برای رسیدن به سلطنت با هم در حال منازعه بودند حمله نمود که در نتیجه یکی بعد از دیگری به دست عثمانی ها ساقط کرده شدند. در همین سال رومی ها ادرنه را از دست دادند که عثمانی ها آن را از سال 1366 میلادی تا سقوط قسطنطنیه(اسلامبول) پایتخت خود قرار دادند.

اختلاف صقالیه بالکان و پراگنده گی آرایشان زمینه را برای غلبۀ عثمانی ها آسان ساخت و با وجودی که پاپ (اوربانوس پنجم) نصارا را به جنگ صلیبی فرا خواند تا شاید بتواند ادرنه را از مسلمین پس بگیرد، لیکن اقدامش به نتیجه ای منجر نگردید.

در سال 1371 میلادی صرب ها حملات خود را به سوی مسلمانان آغاز کردند، اما بر کرانۀ دریای (مریج) شکست فاحشی خورده و دارایی خود در مقدونیه را از غالیپولی به اتمام رسانیدند. بعد از آن به شهر سری غلبه نموده سپس سالونیک را به تصرف خود در آوردند و همچنان در شهر های شمال یونان به پیش روی شان ادامه دادند.

با توجه به پیش روی های مسلمین ، بلغارها، صرب ها و بشناق ها با هم متحد شدند تا از پیش روی دشمن در خاک شان جلوگیری به عمل آوردند و در سال 1378 میلادی به علت مصروفیت مراد به امور آسیا، توانستند به پیروزی های نسبی ای دست یابند، اما طولی نکشید که سپاه اسلام به حرکت درآمده و شهر های تونوه و شملا را متصرف شدند و متعاقب آن قیصر(بلغاریا) را در نیفوبولیس کنار رود خانۀ دانیوب به محاصرۀ  خود در آوردند . قیصر با قبول پرداخت جزیه به عقب نشینی از شهر سلسلزه زنده گی اش را باز یافته و به قدرت ابقا شد و قول داد که پیمان شکنی ننماید.

در سال 1389 میلادی مسلمین با لشکری از صرب ها مواجه گشتند که به وسیلۀ نیرو های بشناق، مجارها، بلغارها، آلبانی ها تقویت شده بود. این جنگ در میدان (الطیور السود) (قصوهو) به وقوع پیوست و یکی از شدید ترین و مهیب ترین نبرد هایی بود که دو طرف آن را تا به حال تجربه میکردند. در این جنگ بزرگ، مراد به شهادت رسید و پادشاه صرب نیز بعد از پراگنده شدن همزمانش به وسیلۀ مسلمانان به قتل رسید، با قتل وی این جنگ عملاً به پایان رسید؛  چرا که بایزید فرمانده جناح چپ سپاه عثمانی، توانست نیروهای پراگنده خود را منظم ساخته و به سمت پیروزی نهایی بر صرب ها سوق نماید.

بایزید با تمام وجود و بیشتر از آن چه گذشگانش کردند؛ توجه خود را به سر و سامان بخشیدن امور نظامی معطوف ساخت و طولی نکشید که رومی ها در سال 1390 میلادی از آخرین املاک و جایگاهشان در آسیای صغیر دست شسته و بعد از سه سال بلغاری ها به طور کامل مطیع و فرمانبردار مسلمین گشتند.

طبیعی بود که این پیروزی ها فریاد غرب را بلند میکرد و در این هنگام پاپ بوتیفاسیوس نهم در فرانسه و آلمان مردم را به جنگ با مسلمین فرا خوانده و فکر صلیبی را بار دیگر احیاء نمود.

بهار سال 1396 میلادی هنوز فرا نرسیده بود که پادشاه مجارستان لشکر بزرگی از سوارکاران شهر های اروپایی غربی را به دورش جمع کرد؛ اما از آن جایی که این جنگجویان از تربیت نظامی کافی و لازم بر خورد دار نبودند؛ شجاعت شان به کلی بی فایده شده و تمام کوشش های پادشاه مجار برای رهبری آنان در یک جنگ منظم دست خوش باد فنا گردید. بایزید در ماه سپتامبر همین سال موفق به وارد آوردن ضربۀ مهلک بر پیکر مجار ها در منطقۀ نیفوبولیس شده و با پیش روی مسلمانان اتریش نیز به تصرف آنان درآمد .  و به این صورت بایزید کسانی را که با صلبیون همچنان شده بودند؛ به سزای اعمال شان رسانده و سرزمین های آن ها را زیر قبضۀ شمشیر خود در آورد.

عثمانی ها مدتی را صرف مقابله با زد و خورد های داخلی کردند و سپس بار دیگر مراد دوم اقدام به توسعه اسلام در شمال بالکان کرد. نیروهای مجار در برابر وی به مقاومت آغازیدند و چند شکست پیاپی را متوجه مسلمین ساختند . این کار ، فکر جنگ های صلیبی را از نو بر انگیخت و عیسوی ها را واداشت تا بر ضد دشمنان بسیج شده و عملا اقدام کنند.

نصارای دو کشور مجارستان و پولیند از جایی که نسبت به دیگر کشور های اروپایی به خطر نزدیک تر بودند؛ با اعلان پاپ اوجانیوس چهارم برای این جنگ، آماده گی خود را ابراز داشتند. در آلمان و فرانسه نیز همین کار صورت پذیرفت.

در تابستان سال 1443 میلادی لشکریان صلیبی شهر بوداپست را ترک کرده و در زمستان همین سال بین صوفیا و فلیبولیس به پیروزی چشم گیری بر مسلمانان دست یافتند؛ اما سردی هوا مجال استفادۀ بیشتر از این موفقیت را به آنان نداد.

در سال بعدی، پاپ اعلان این که پیمان با غیر مومنین لازم الوفاء نیست! مجار ها را وادار به نقض صلحی کرد که با مسلمانان بسته بودند آنان بعد از این پیمان شکنی در ماه سپتامبر همین سال به شهر های بالکان حملات وسیعی را شروع نموده و بر کنارۀ دریای سیاه همچنان به پیش روی ادامه دادند تا به کشتی های جنگی شان در غالیپولی پیوستند.

مراد خان بلافاصله برای جنگ با مجار ها پیش تاخته و در زیر دیوار های فارنا شکست سنگینی را به دشمن تحمل کرده وبه پیروزی درخشان دست یافت. در اثر این شکست ، پادشاه مجارستان خود کشی کرده و به حیاتش خاتمه داد.

پس از چهار سال از تاریخ، پادشاهی که بعد از وی به سلطنت رسید، برای زدودن اثرات شکست ننگین فارنا، به سمت شهرهای صربستان لشکر کشید. مراد در شهر قوصوهو با او رو به رو گردید و بعد از جنگ های سخت شکستش داده و مجبورش ساخت تا به صلحی تن دهد که شرایط آن به نفعش نبود.

وقتی که محمد دوم پسر مراد در سال 1451 حکومت را به دست گرفت ، فتح قسطنطنیه را در محراق مورد توجه خود قرار داده و قلعۀ اوم ایلی را که به فاصلۀ چند میلی قسطنطنیه در تنگ ترین نقطه از بوسفور قرار داشت؛ به شدت محکم کاری نمود. این کار اعلان جنگ با نصارا بود.

پاپ برای تایید بیزانس شرط نمود که باید دو کلیسا با هم اتحاد کنند ، ولی تعصب مردم این فرمان را از بین برده و علی رغم آمادگی آمپراتور برای قیام به این قربانی ، تحقق چنین کاری را غیر ممکن ساخت.

عثمانی ها قسطنطنیه را به محاصره در آوردند و بعد از دو ماه با یک حملۀ همه جانبه در مارچ سال 1453 میلادی وارد شهر گردیدند ، امپراتور روم  در جنگی خیابانی به هلاکت رسید و محمد فاتح به سمت کلیسای ایاصوفیه شتافته و به طور رسمی به نام اسلام زمام امور این شهر مهم را به دست گرفت.

دولت های غرب نصرانی بعد از این که فرصت را از دست دادند، تصمیم گرفتند با ارسال کشتی های جنگی رومی ها را معاونت رسانند؛ لیکن با شنیدن سقوط قسطنطنیه ، به جای اول خود بازگشتند.

محمد دستور داد تا قلعه های تخریب شدۀ شهر را دوباره بازسازی کنند و خود به سوی ادرنه  پایتخت آینده اش بازگشت. محمد برای سامان بخشیدن به احوال رومی های مغلوب تلاش زیادی به خرج داد و بلغاریا را که تابع کنیسه بود طبق روش پدرانش بر استقلال آن باقی گذاشت و همچنین طبق موازین اسلامی اعلان نمود که پیروان ادیان آزادانه می توانند از ادیان خود تقلید کنند و حتی ادارۀ امور قضایی و مدنی آن ها را به خود شان واگذار کرد.

محمد کوشید تا اقتدار خود را در شمال شبه جزیرۀ بالکان جایی که مجاری های سرسخت به دلیل نزدیکی منطقه ای همیشه آن را تهدید میکردند مستحکم نماید؛ لذا برای ایجاد پایگاهی ثابت و محکم تصمیم حمله به سوی شهر های صربستان را گرفت و در سال 1458 میلادی بعد از جنگ های طولانی این هدف را متحقق ساخته و همچنین آلبانیا را نیز به تصرف در آورد. همزمان تفنگداران جنوبی را نیز در هم شکسته و از ارخبیل بحیرۀ عثمانی ساخت.

آخرین موفقیت قاطع در ساحۀ اروپا به دست سلطان سلیمان کبیر به انجام رسید او پس از یک سال که قدرت را به دست گرفته بود در سال 1521 میلادی جنگ را به ضد مجار ها از سرگرفته و پادشاه جوان شان لویز را در حادثۀ موهاکس به همراهی تعدادی از فرماندهانش به قتل رسانید . سلیمان در ماه سپتامبر سال 1526 میلادی داخل شهر بوداپست شد شهری که برای اولین مرتبه به دست عثمانی ها فتح گردید و بعد از سه سال به سوی فینا پیش روی کرده و آن را به محاصره در آورد؛ اما به سبب کمبود مواد غذایی ناچار شد به محاصره شهر پایان دهد . حملۀ سال 1532 میلادی مفاد زیادتری نسبت به حملۀ قبلی نداشت و نظر به بروز مشکلات جدید در آسیا، سلطان مجبور به عقد پیمان صلحی با اروپا گردید.

هدف فتوحات اسلامی روی هم رفته از ابتدای زمان رسول اکرم ص تا سقوط عثمانی ها، طوری که بعضی مردم تصور میکنند؛ این نبود که عقیدۀ اسلامی را به اکراه، بر مردم تحمیل نمایند. کسانی که معتقد به جبر اسلامی هستند ؛ هدفی جز دروغ پردازی نداشته و می خواهند بدین وسیله حق را باطل جلوه دهند.

هدف از این فتوحات چنان که قبلاً اشاره شد؛ نشر و توسعۀ سیادت اسلام در کرۀ ارض بود. این فتوحات اقدامی جدی ، جهت گرفتن رهبری مردم از ارباب باطل و طواغیت و سپردن آن به کسانی بود که به خدا و روز آخرت ایمان داشته و خواهان برتری طلبی و فساد در زمین نبودند و در سایۀ چنین رهبری ای بود که مردم می توانستند بدون هر گونه جبر و اکراهی؛ هر عقیدۀ دلخواه را انتخاب نمایند.

اما از آن جایی که عقیدۀ اسلام به هر مقیاسی سزاوارتر و با خواست های فطری انسان کاملاً سازگار بود؛ طبیعی می نماید که مورد استقبال توده های انسان قرار گیرد و با سرعت حیرت آوری در میان شان بخش شود.

با تامل در موضوع، واضح می شود که این گرایش سریع به اسلام چقدر منطقی و عاقلانه بوده است که در حقیقت این تاثیرگذاری ، پی آمد همان کشش نیرومندی است که در این دین موجود بوده و به اتمام نیازمندی های فطری بشر راسخ مناسب ارائه می دارد و در میان آن ها به طور معتدل و متوازن ارتباط بر قرار می سازد.

سر توماس ارنولد یکی از دانشمندان غربی، که سال های زیادی از وقت خود را برای تحقیق در بارۀ این مسأله صرف کرده است در نوشتۀ وزین تحت عنوان (دعوت به سوی اسلام) بدون پیش داوری و به دور از گرایشات شخصی و با استناد بر حقایق علمی در بارۀ تأثیر اسلام بر سلوک انسانی چنین می گوید: ( ما میتوانیم بر اساس روابط دوستانه ای که بین مسیحی ها و مسلمانان عرب بر پا شد، چنین حکم نماییم که هرگز زور عامل قطعی در گرایش مردم به جانب اسلام نبود. چنان که شخص حضرت محمد ص با بعضی قبایل مسیحی پیمان عقد کرد و با اعطای آزادی برای انجام شعایر دینی از آن ها حمایت نموده و برای افراد کلیسا فرصت داد تا از حقوق و نفوذ قدیم شان در کمال امنیت و آرامش استفاده نمایند.)

وی ادامه می دهد : ( خبر هایی که حاکی از نابودی مسیحیان عرب ساکن شهر های شمالی عربستان است؛ نیاز به تفصیل و توضیح دارند. واقعیت امر چنین است که این مردم با مجتمع اسلامی اطراف خود به طور طبیعی و کامل مخلوط شده و با رضایت نام به دین اسلام در آمده بودند. اگر مسلمانان به جبر آنان را وادار به دخول اسلام می کردند؛ هرگز ممکن نبود که مسیحیان تا زمان خلفای عباسی در میان جامعۀ اسلامی بتوانند به زندگی ادامه دهند. بر همین مبنا، با قاطعیت می توان گفت که تسامح، جوانمردی و گذشت اسلامی از قرن اول هجری تا حالا همواره جامعۀ مسیحی را در بر گرفته است و امروز وجود اقلیت مسیحیان در هر گوشه و کنار سرزمین اسلامی گواهی صادق بر این مدعای ماست.)

هنگامی که امروزه ما در روشنایی کار های پر نشاط و علاقه مندانه و در حال ازدیادی که مؤسسات و تنظیم های اسلامی برای نشر اسلام در قلب جهان جدید چه در اروپا با امریکا و ژابن و چه در مناطق قدیمی اسلام انجام می دهند؛ نتایج شگفت انگیز این تلاش ها را ملاحظه می کنیم می بینیم که چگونه مردمی از سطح مختلف تمدن های پیشرفته ای را به سوی خود جلب می کنند . آری، همین پیشرفت تمدن و پختگی فکر یکی از عواملی است که شخص دانشمند را به سوی درک عمیق تر از اسلام جهت می دهد و او را متوجه می سازد که اسلام تنها دینی است که میتواند به نیاز ها و خواسته های انسان جدید پاسخ دهد.

به راستی وقتی که می بینیم این دین به وسیلۀ پیروان و دعوت گرانش توانایی دارد که در هر زمان و مکان انتشار یافته و یا نیاز ها و خواهش های اصلی انسان موافقت نماید و با مردم آفریقا و آسیا، اروپا و آمریکا به طور یکسان و برابر بر خورد کرده و همچنین توان حرکت و امتداد در قرن نهم یا بیستم با وجود تفاوت هایی که میان تمدن های مختلف موجود است داراست؛ به این نتیجه میرسیم که در یان جا معادلۀ واضح و دارای ابعاد و اطراف کاملی وجود دارد، چیز مشترک و بزرگی که نه تنها تفاوت های مدنی و جغرافیایی و جنسی بلکه موانع زمانی و مکانی را نیز از میان بر می دارد و آن بدون شکل همان واژۀ انسانیت است و بس.

اسلام تنها اصل یگانه بوده و خواهد بود که با انسانیت سر و کار دارد و این سخنی نیست که ما آن را ادعا نماییم بلکه تجربۀ زندگی است که مناطق مختلف جهان به آن شهادت داده و همیشه خواهند داد؛ پس عجیب نیست اگر دانشمند شهیری چون (روژه گاردی) فرانسوی به آغوش این دین پناه می برد . به یقین می توان گفت که پیوستن چنین بزرگ مردی به اسلام حادثۀ عادی نیست بلکه واقعۀ روشنی است که نشان می دهد اسلام فقط دینی عربی و یا فارسی دری و آسیایی و آفریقایی نبوده بلکه مکتبی است انسانی بدون این که به زمان و مکان خاصی محدود گردد.

همچنین این واقعه می رساند که دین اسلام تنها مکتبی است که به سبب قدرت جاودانی اش توان جواب گویی به تمامی خواسته های انسان در قرن هفتم و یا هفتاد را به طور یکسان داراست. طوری که رسول اکرم صلی اله علیه وسلم فرمودند: ( جهاد تا روز قیامت ادامه دارد.....) اسلام همواره به رغم پراگندگی های مختلف و احیاناً نبود امکانات و توان رزمی باز هم قدرت توسعه و گسترش در هر برهه ای از زمان و مکان را همچنان برای خود حفظ نموده است...)

منابع و مآخذ:

1-     علمی ، محمود، دایره المعارف جوان، ص 357

2-     خلیل، عماد الدین ، گسترش اسلام، ص 28

3-     جامی، عبدالستار، مختصری پیرامون گسترش اسلام ، ص50-