مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

مطالب گوناگون و یاد داشت های احمد بلال

زمانی بود که یک موضوع را در موتور های جستجوگر جستجو میکردم اما نمی یافتم. به همین خاطر خواستم یک ویبلاک پر محتوا و خوب بنویسم

حقوق زن در اسلام وقوانین جمهوری اسلامی افغانستان

 

عبارت است از:

    درست و راست؛

    نام خداوند(ج)؛

    اختیار تصرف در چیزی؛

    حلال و جایز؛

    عدالت؛

    ضد باطل؛

    تسلط داشتن بر چیزی؛

    بهره و سهم.

همچنان حق عبارت از صلاحیت مادی و معنوی است، که افراد جامعه از طریق قرارداد های اجتماعی و یا وضع قوانین بدست می آورد. بعضاً هم می گویند که:

    حق عبارت از یک سلسله خواستها و نیازهای فطری، طبیعی و اجتماعی انسان

 

حق زن دراسلام :

 زنان دراسلام دارای حق مالی وغیر مالی میباشد

 

حقوق مادی آن عبارت اند از:

مالکیت

میراث

مهر

نفقه

حقوق غیر مالی آن عبارت از:

- تفریق

- خلع

- حضانت

 

مالکیت:

همه کنونیسونهای بین المللی  قانون اساسی افغانستان ونیزدین مبین  اسلام حق مالکیت رابرای افراد بشر (زن ومرد)به رسمیت شناخته مهر تأید گذاشته است. یعنی هرمرد وزنی درجامعه میتواند دارای مالکیت باشد اما با آن هم ،درافعانستان ، درحد وحدود مالکیت ، بین مرد وزن ، تبعیض آشکاری به چشم می خورد. این میتواند ناشی از بر جسته شدن رسوم وخرافات،به جای احکام شرعی و ناشی ازعدم پیاده شدن قوانین باشد.

باید اذعان داشت:تا هنگامی که بین زن و مرد،از لحاظ مالکیت،تبعیض وجود داشته باشد،نمی توان تامین تساوی

حقوق زن ومرد را عدا کرد: زیرا موجودیت این تبعیض علت العل همه تبعیضات دیگر است.در افغانستان،می توان تبعیض در مالکیت بین زن ومرد را با ارقام زیر فیصدی گرفت:

درهرصد نفر،در حدود پنج زن،به نام خود،قباله شرعی زمین وخانه دارد، -

در هرمالکیت هرصد  راس مواشی ، زنان ازهفت تا هشت فیضد سهم دارند، 

 

در هر صدعراده   موتر، یک عراده موتر درمالکیت زن قراردارد،

 

فیصدی مالکیت زنان بر وسایل تولید درحد صفراست

 

- درفرا آورده ها ، مثلا: درمحصول بافت قالین،تربیه حیوانات،دوخت البسه ونضایرش،یا هیچ سهم ندارند و یا سهم شان نهایت ناچیزاست.

 

حال،این از وظایف دولت،جامعه ملل ونهادهای مدنی- حقوقی است،که با آوردن تعدیل در قوانین ملی ،برای تساوی زنان با مردان از لحاظ حق تملک برجایداد،وسایل تولید فرآورد های تولیدی اقدام نمایند.در جامعه افغانستان،هنجارهایی،که زن بربنیاد آن بتوانر دارایی مالکیت باشد،ازلحاظ شرعی و قانون بر میراث ومهرتاکید شده است.تحقیق این دوحق شرعی وقانونی می تواند درتساوی حق زن ومرد برمالکیت،اثربه سزایی داشته باشند،اما بنا بر ترکیب جامعه افغانستان از لحاظ اقتصادی- اجتمایی،فقط باآمدن تعدیلات صریع در قوانین، می توان این تساوی را تامین کرد واثرات میراث ومهر را تکمیل نمود.

 

تعریف میراث:

میراث،عبارت ازمالی است،که ازفرد متوافا برای ورثه باقی می ماند.

ارث،در افغانستان براساس اصول شریعت استوار است.هر مرد و زنی می تواند شرعا و قانونا،از اقارب متوفای خویش،مثل پدر،مادر،شوهر،کاکا... میراث ببرد.قانون معدنی افغانستان نیز،میراث را در اساس شریعت اسلام،از اموال متوافی،معین ساخته است.

تفاوت که درزمینه ارث بین زن ومرد،در نظام حقوقی افغانستان،نظیر سایرکشور های اسلامی، وجود دارد،این است که:زن، مطابق شریعت وقانون مدنی،باید برابربا نصف سهم مرد،میراث ببرد: یعنی دخترمتوفا نصف سهم پسر،و خواهر،نصف سهم برادر را به ارث می برد. این تفاوت بین زن و مرد در ارث،مشکلات زیادی را برای زنان آفریده است،بنا از سوی تعداد زیادی از زنان مورد سوال قرار گرفته است.

در نظام مالی خانواده درافغانستان،غیرازمیراث،دومنبع حقوق مالی نیزبرای زن وجود دارد. این دو منبع، عبارت از {مهر} و{نفقه} می باشند،که مرد مکلف به پرداختن آن است. به همین دلیل،مردان دو چند زن ارث ببرد، تا قادر به پرداختن دو حق دیگر زنان باشند.

چنانچه خداوند متعال میفرماید:-

ترجمعه: سهم مرد دوچند سهم زن است.

ودرآیهء دیگرخداوند (ج)میفرماید: مردان مسولیت سرپرستی زنان رابردوش دارند ، این علت است که خداوند برخی رابر برخی دیگری برتری داده ونیزبه آن سبب که معمولآ مردان کار می کنند واز حاصل کار خود برای خانواده خرچ مینمایند.

 

مهروانواع آن :

تعریف مهر: مهر،ملکیتی است که زن دراثرازدواج بامرد،ازمرداخذ می دارد.

ویا : مهر،مهریه تعهد مالی است که شوهربه هنگام وقوع عقد ازدواج، پرداخت آن را به همسر خود برعهده می گیرد ومکلف است که تمام آن راوبلافاصله پس ازامضأ قرارداد ازدواج ویا بعد ازاتفاق خانوادهء دختروپسر مبنی برعروسی آنها، بپردازد ویایک مقدارآنرا بطورتأجیل بعد ازگذشت زمانی چند وحتی بعد از طلاق به خانم مسترد کند.

قانون مدنی ما دراصل (98)خود در رابطه به مهر چنین مشعر است:

(کل مهر با وطی ، خلوت صحیحه یاوفات یکی از زوجین گرچه قبل ازدخول یا خلوت صحیحه صورت گرفته باشد لازم میگردد.)

مشخصات مهر :

 

- مهر باید مال متقوم باشد

- مهر باید پاک وقابل انتفاع برای مسلمانان باشد

- مهر باید معلوم ومعین باشد، یعنی زن ومرد به آن آگاهی داشته باشد

- زن ومرد ویافامیل آنها باید به توافق یک دیگر مقدارمهر راتعیین کنند

- به محض وقوع عقد زن مالک مهر میشود ومیتواند هرگونه تصرف که بخواهد در آن بنماید ودرصورت که درنکاح نامه ازدواج عبارت «عندالمطالبه» درمواریکه مهر پول یاطلا است ،قید شود زن میتواند هرگاه که بخواهد آنرامطالبه نمایید.

انواع مهر :

مهر المسمی 

مهر المثل

مهر المتعه

 

الف- مهرالمسمی : عبارت ازآن نوع مهر است که اندازه ومقدارآن بارضایت طرفین (زوج وزوجه ) ویا نماینده گان قانون ایشان درهنگام انعقاد عقد ویا احیانآ بعد ازآن تعیین شده ،ویا بعباره دیگر مهرمسمی به آن توع مهری اطلاق میگردد که طرفین درهنگام انعقاد عقد ازدواج ویا بعد ازآن به ارتباط اندازه ومقدارآن توافق کرده باشند.

این موضوع از ماده 104قانون مدنی کشورنیز استنباط میشود:« زنی که اختیاز تعیین مهر رابه زوج وقبل تفویض نموده ومهر او تسمیه نشده باشد ،میتواند بعد ازعقد و قبل ازدخول ،تعیین ،مهررامطالبه نماید،زوج مکلف است مهراو رامعین کند درصورت امتناع ،زوجه میتواند تعیین مهر مثل رااز محکمه با صلاحیت مطالبه بدارد.»

ب- مهرالمثل:

مهر مثل برعکس مهر مسمی عبارت ازآن نوع مهری است که درحین انعقاد عقد ازدواج اندازه ومقدارآن توسط طرفین ازدواج تعیین ومشخص نشده ، بلکه اندازه ومقدارآن بعدازانعقاد عقد ازدواج بادرنظرداشت مماثلت زوجه با سایر زنان که ازفامیل پدری اوباشد معین ومشخص میگردد. یا بعاره دیگرمهرمثل ،عبارت ازمهری زنی است که با زوجه ازفامیل پدری اش مشابعت داشته باشد مانند : خواهر، عمه ، دختر کاکا ، دختربرادروغیره .

البته درتعیین مهر مثل زوجه مشابهتها ومماثلت های دیل ازقبیل : سن ،جمال ، مال ودارای ،شهرویا قریه، عقل ، علم  وغیره.

قانون مدنی ماده 99: ( زوجه مستحق مهر مسمی می باشد ، اگر مهرحین عقد تعیین نشده ویا نفی آن به عمل آمده باشد ،مهر مشل لازم می گردد.)

مهرالمتعه :

هرگاه طرفین عقد دروقت انعقاد آن مهر راتعیین نکرده وشوهر قبل از دخول خانمش راطلاق دهد،درین صورت خانم مستحق مهر نشده بلکه مستحق متعه میشود. مهرالمتعه هم  باید مانند مهرمثل و مسمی، شی قابل تملیک و ارزس باشد. در موقع تعین مهرالمتمه باید وضیعت مالی شوهررازنظر تمکن و داشتن دارای واستطاعت مالی فقروناداری،در نظر گرفته شود.

قانون معدنی دراصل107 درمورد چنین صراحت دارد : ( هرگاه تفریق بین زوجین قبل ازدخول یا خلوت صحیحه واقع گردد،برای زوجه متعه که عبارت ازالبسهءمعمول وامثال وی می باشد ، واجب می گردد، درتعین متعه توان مالی زوج درنظرگرفته شده وبه هیچ وجه قیمت آن ازنصف مهر مثل تجاوزنمی کند.)

 

نفقه :

نفقه عبارت است از همه نیاز های متعارف ومتناسب باوضعیت زن،ازقبیل مسکن ، البسه ، غذا ، اثاث منزل ، وهزینه های درمانی و بهداشتی وخادم درصورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یامرض . وشوهر مکلف است همه آنها را متناسب با وضعیت مالی خود ووضعیت خانوادگی واجتماعی زن فراهم نموده ودر اختیار اوقرار دهد .

ماده 117 قانون مدنی کشور دررابطه به نفقه : ( باعقد نکاح صحیح و نافذ برزوج لازم میگردد، گرچه زوجه درمسکن اقارب اش رهایش داشته باشد . اگر زوجه ازرفتن به منزل زوج بدون حق امتناع ورزد، نفقهء وی برزوج لازم نمی گردد...)

ماده118 :( نفقه زوجه مشتمل است بر طعام ، لباس ، مسکن وتداوی متناسب به توان مالی زوج.)

الف: نفقه در هنگام اقامت در خانه شوهر با تمکین:

یکی از تکا لیف مهم ریس خانواده یعنی پدر یا شوهر، تامین نفقه وی میباشد که مسکن زوجه نیز از اجزای نفقه بوده تا محل را جهت رهایش زوجه آماده سازد.

چنانچه خداوند متعال میفرمایند:

ترجمعه:- (زنان در جای مسکن دهید که خود ساکن هستید ودر توان دارید وبه ایشان زیان نرسانید و درتنگنایشان قرارندهید. اگر آنان باردار باشند خرچ و نفقه ایشان را بپردازیر تا زمانیکه وضع حمل می نمایند.)

این آیه هر چند در حال عده طلاق را بیان می دارد اما به طریق اولا شامل زنانی هم می شود که طلاق داده نشده اند و در حال عده به سر نمی بردن.

برای وجوب تامین نفقه شرایطی در نظر گرفته شده است که تمکین زن به شوهر از مهمترین آنها محسوب میگردد،

نشوز: زنی که بدون دلیل موجه تمکین خود داری ورزد، ناشزه ،یعنی  نافرمان یا خاطی نامیده میشود.

در این صورت مرد میتواند علاوه بر عدم پرداخت نفقه از دادگاهی  تقاضای طلاق کند،در این صورت شوهر مکلف کند یا در خواست ازدواج مجدد نماید .

قانون مدنی افغانستان اصل122 در حالت ذیل زوجه مستحق نفقه نمیگردد:

1- زوجه بدون اجازه زوج یا بغیر مقاصد جایر از مسکن خارج گردد.

2- زوجه به امور زوجیت اطاعت نداشته باشد .

3- مانع انتقا ل زوجه به مسکن زوج موجود باشد.

ب- نفقه زن در زمان عده :

هر گاه شوهر زنش را طلاق  میدهد،چه رجعی و چه بائن تا تکمیل مدت معینه عده وی مکلف است تا نفقه او را آنچنان که است بپردازد. این موضوح را طی فقرات ذیل به مطالعه میگریم:

الف- تامین نفقه زن مطلقه در طلاق- چون حکم همسر را دارد- بر شوهرش واجب است.

ب- همچنین تا مین نفقه زنیکه عده اش را از طریق حمل میگزارند واجب است،

زیرا خداوند متعال میفرمایند:

زنان را جای مسکن دهید که خود ساکن هستید و در توان دارید و به ایشان ریان نرسانید و در تنگایشان قرار ندهید. اگر آنان بار دارباشند خرچ و نفقه ایشان را بپردازید تا زمانیکه وضع حمل می نمایند.

ج- خانمیکه طلاق بائینه داده شده و عده اش را میگزارند، از نظر حنفیه نفقه اش بر شوهر واجب است ،زیرا باید تا پایان عده به خاطر تعلق آن به شوهر صبر کند،اما مالیکه و شافیعیه می گویند: تامین مسکن او بر شوهر واجب است نه تامین غذا واثانیه، زیرا خداوند ج در زمینه چنین میفرمایند:

ترجمعه- ( زنان را در جای مسکن دهید که خود ساکین هستید و در توان دارید)

فقها دراین مورد اتفاق نظردارند که نفقه خانم که شوهرش فوت کرده درمدت گذاراندن عده ازمال شوهرش واجب نیست ، چون رابطهء آنها با مرگ همسر قطع شده است ، اما ماللکی ها میگویند : زن باید درمدت عده درمنزل شوهر باقی بماند ،اما اگر شوهرش مستأجربوده وکرایهء منزل را قبلآ پرداخت ننموده ماندن خانم اودرمنزل اجارهی واجب نیست.

ماده 126  (مطلقه ازتاریخ طلاق تا ختم عدت مستحق نفقه میگردد.)

ماده 127  (ادعای مطلقه درمورد نفقه ایام عدت اگربیشترازیک سال ازتاریخ طلاق باشد ، قابل سمع نیست.)

 

 حقوق غیر مالی زن :

- تفریق

- خلع

- حضانت

-

 تقریق:

دربعضی موارد شرایط ، اوضاع واحوال و وجود یک سلسله عوامل ووضعیت ها ، ایجاب می کند تا بین زوجین از طریق محکمه جدایی به میان بیاید که اینک ظی این گفتار چند مورد ازآن رامختصرآ به بحث میگریم :

- تفریق تسبب عبیت

- تفریق بسبب بد رفتاری وبد خلقی شوهر ویا ضرر

- تفریق به علت غنابت یابه سبب حبس شوهر

- تفریق به سبب عدم انتفاع

 

 

خلع:

یکی از موارد انحلال زوج که در اثر تبارز اراده های زن و شوهر صورت میگیرد،عبارت از خلع میباشد.

خلع از نگاه لغوی بضم ضآ و سکون لام خوانده میشود بمعنی کشیدن است ولی، از نگاه اصطلاحی همانطوریکه از فقره اول ماده 156 قانون مدنی کشور، استنباط میگردد عبارت از (انحلال عقد ازدواج در بدل مالیکه زوجه آنرا در بدل زوج می پردازد) فقره دوم ماده مذکور علاوه مینماید:(خلع به لفظ صریع آن یا بهر لفظ دیگری که مفهوم را افاده، کرده بتواند صورت میگیرد.)

باید خاطر نشان ساخت که برای شوهر در هنگام خلع گرفتن عوض درصورتی مجاز است که زن ازشوهر خویش نفرت داشته باشد ،ولی این نفرت ازطرف شوهر نباشد . دراینصورت زوجه برای آرزوی خویش میتواند یک مقدار مال را به شوهر تادیه کند وانحلال رابطه زوجیت رامطالبه کند .

 

حضانت:

حضانت عبارت است از حفاظت وپرورش طفل ، درمدت که طفل به حفاظت وپرورش زن محتاج میباشد . 

حضانت ،ازحقوق غیرمالی زن ؛ بعد از انحلال ازدواج ویا فوت زوج ، است . درقانون مدنی افغانستان امده،که اشخاص آتی دارای حق حضانت اند: مادر نسبی که عاقله ، بالغه و امینه باشد: مادر و پدر ، خواهر اعیانی و خواهر علاتی و...هرگاه این اشخاص وجود نداشته باشند ویا فاقد اهلیت باشد ، حق حضانت به اقارب طفل به ترتیب میراث انتقال میابد. اما درافغانستان عملآ از این حق محروم بوده به نوع تعبیض جنسی روبرو اند ونمیتوانند این حق، درکتاب آسمانی وقانون مدنی ، برای ایشان داده شده است ،استفاده نمایند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مأخذ

- دستنامه گفتمان حقوق زن درافغانستان

- قانون مدنی افغانستان

- بررسی تطبیقی حقوق خانواده

- حقوق فامیل

- حقوق زن دراسلام وقانون مدنی افغانستان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد